اینجا همه چیز درهمه

اینجا همه چیز درهمه

آموزش کسب درآمد از وبلاگ صد درصد تضمینی معرفی بهترین سایتهای کسب درآمد از اینترنت کسب و کار اینترنتی - کسب درآمد از سایت های کلیکی ایرانی
اینجا همه چیز درهمه

اینجا همه چیز درهمه

آموزش کسب درآمد از وبلاگ صد درصد تضمینی معرفی بهترین سایتهای کسب درآمد از اینترنت کسب و کار اینترنتی - کسب درآمد از سایت های کلیکی ایرانی

خلاصه قسمت 30 تیر ماه ح ر ی م س ل ط ا ن

نامه یا نوشته ای از ابراهیم به دستِ سلیمان میرسه و سلیمان هم با خوندنِ خط به خطِ اون نامه حالِ بدی بهش دست میده و تمامِ روز رو با خودش کلنجار میره که با جاه طلبیِ ابراهیم که تا این حد زیاد شده چیکار باید بکنه !تصمیم بر اعدامش می گیره چون خیلی تو این چند وقت فکر کرده بود و حوادثِ اخیر هم رو این تصمیمش تاثیرِ زیادی داشتند !نمیدونه چطور باید ابراهیم رو اعدام کنه چون همیشه گفته بود که حافظِ جونشه !برای همین میره پیشِ جنابِ کادی ِ قاضی القضات !که تا به حال تا این حد نقشِ قاضی القضاتی رو پر رنگ ندیده بودیم که در هر کار و تصمیمی سلیمان خودش رو به اون وابسته نشون میده ! بر میگرده به بهش میگه میخوام یکیو اعدام کنم اما همیشه گفتم حافظِ جونشم !اونم میگه بهم وقت بده چند روز تا بهت بگم !بله !

بعدشم خرم همش داره در امورِ خیریه فعالیت میکنه و رابطه ی به ظاهر خوبی هم با شاه سلطان داره و رفته واسه افطاریِ خیریه دعوتش کرده !

خدیجه هم به ابراهیم گفته مثلِ اینکه خواهرم بیشتر از اینکه طرفِ ما باشه با خرمِ!اونم به یکی میگه که شاه سلطانو خبر کنن تا باهاش صحبت بکنه !

محمت هم وقتی می فهمه مهریماه بهش دروغ گفته و به جای صبح ،شب بچه شو سقط کردند خیلی ناراحت میشه و میاد باهاش بحث می کنه !اونم میگه به خاطرِ خودت اینکارو کردم (خب مهری ماه راست میگفته دیگه !)

مهریماه وقتی دید گِیراز آغا داره ماجرای سقطِ فرزندِ محمت رو برای عفیفه خاتون تعریف میکنه به عفیفه گفت که باید گیراز رو از قصر اخراج کنی !عفیفه هم رفت به خرم گفت که قضیه از این قرارِ من چیکار کنم ؟ خرم رفت و از مهری ماه توضیح خواست اونم به دروغ به مادرش گفت :گِیراز موضوعِ من و طاشلی جادی رو فهمیده بود برای همین باید از اینجا بره که خرم مجاب میشه !

فاطیما هم تو مانیسا خود کشی میکنه ..

طاشلی جادی هم به مانیسا رسید و همه چیز رو درباره ی گلزار برای مصطفی تعریف کرد و بهش گفت که سلیمان به حرفای ابراهیم اعتماد نکرد !مصطفی هم گفت :اگر غیر از این می شد تعجب می کردم :|

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد